همه آنچه درباره اختلال افسردگی باید بدانید

افسردگی، یک بیماری خُلقی است که مختص سن یا جنسیت خاصی نیست. حتی انسان‌ های معروف مرفه که شاید به ذهنمان هم خطور نکند نیز دچار این بیماری می‌ شوند و در نهایت در صورت عدم پیگیریو  درمان، زندگی‌ شان ممکن است حتی به خودکشی ختم ‌شود. با ما همراه باشید تا بیشتر درباره بیماری افسردگی و انواع آن آشنا شویم و از درمان‌ هایی که می‌ توان برای هر یک از این انواع انجام داد، سخن بگوییم.

 

افسردگی چیست؟

یکی از شایع‌ترین اختلالات خُلقی در سراسر جهان «افسردگی» (Depression) است، که از آن به عنوان سرماخوردگی روانی یاد کرده‌اند. بیماری‌ای که با احساس غم، اندوه، استرس، پوچی، یأس، بی‌ارزشی، احساس گناه و بسیاری از هیجانات منفی همراه است؛ به طوری که این احساسات منفی می توانند منجر به انواع مشکلات عاطفی و جسمی شوند و عملکرد شما را در تمامی ابعاد زندگی تحت تاثیر قرار دهند.

افسردگی یک بیماری روحی ـ روانی است که فرد را دچار غم، اندوه و یاس نامتعارفی می‌کند

از آنجایی که افسردگی به عنوان یک بیماری خُلقی طبقه‌بندی شده است، شناسایی آن نسبت به بیماری جسمی مانند فشارخون و دیابت و …، دشوارتر است. اینکه گاهی احساس بی حوصلگی و غمگینی می کنیم، طبیعی است اما باید بدانیم افسردگی با حالات و احساساتمتفاوت است؛ چه از نظر زمان و چه از نظر شدت. به بیان دیگر ممکن است این اختلال چندین روز، چندین ماه یا سالیان سال به طول بینجامد.

 

تفاوت افسردگی با غمگین بودن در چیست؟

یکی ازعمده دلایل سردرگرمی و اشباهات افراد در این میان،درک نادرست از تفاوت میان «افسرده بودن» با «احساس افسردگی داشتن» است. اکثر انسان‌ها در طول زندگی خود گاهی احساس ناراحتی و غمگین بودن دارند؛ برای مثال زمانی که در امتحان نمره بدی می‌گیرند، یا شغل خوبی را از دست می‌دهند و یا حتی در یک روز بارانی، احساس ناخوشایندی به آن‌ها دست می‌دهد.

البته گاهی هم پیش می‌آید که هیچ عامل و محرک بیرونی وجود نداشته باشد و باز هم فرد دچار بی‌حوصلگی و ناراحتی شود؛ اما معمولا این حالات گذرا هستند و فرد دوباره به زندگی نرمال و پویای خود باز می‌گردد.

افسردگی یا همان Depression  اما متفاوت است. این بیماری اختلالی خُلقی و به نسبت پایدار است و حداقل برای دو هفتۀ متوالی در فرد باقی می‌ماند و به شدت بر توانایی فرد در محل کار و خانه، روابط عاطفی و … تأثیر منفی می‌گذارد.

: احساس ناراحتی و یأسِ بیش از دو هفته باید به آن توجه شود و در صورت پایداری به پزشک مراجعه شود

تفاوت دیگر این بیماری با دیگر حالات روانی متداول و گذرا در این است که یک بیماری عودکننده است؛ یعنی ممکن است بعد از چند هفته یا چند ماه و یا حتی چند سال، حال‌ فرد بهتر یا بدتر شود.

همین طور گذشته از مشکلات روانشناختی، افسردگی‌های طولانی مدت آسیب‌های جدی به مغز انسان وارد می کند، احتمال حمله قلبی را افزایش می دهد، سیستم دفاعی بدن را تضعیف می‌کند، باعث ایجاد اختلالات خواب، افزایش یا کاهش وزن، درد های فیزیکی و حتی می توانند منشاء و تسهیل بسیاری از بیماری های مزمن مانند سرطان شود. به همین دلیل تشخیص صحیح و درمان بهنگام این بیماری ضروری به نظر می رسد.

 

نشانه‌ها و علائم افسردگی چیست؟

هنگام تشخیص این اختلال معمولاً روانشناسان به برخی نشانه‌های شایع این اختلال توجه می‌کنند. اگر شخصی از بین این نشانه‌ها، پنج علامت و بیشتر را داشت، به احتمال قریب به یقین دچار اختلال افسردگی است.

اما اگر کمتر از پنج نشانه این بیماری در فرد ظهور کرده باشد، احتمال اینکه این شخص دچار این اختلال باشد کم است، ولی دور از انتظار نیست. مهم ترین نشانه آن، سطح انرژی پایین و احساس ملال مفرط است_فرد در طول روز بسیار غمگین است_بدون اینکه دلیل آن را بداند. در جدول زیر نشانه‌های رایج این بیماری آمده است:

نشانه‌های شایع افسردگی
احساس ناامیدی، غم و پوچی
کم تحمل شدن و تحریک پذیری
از دست دادن علاقه و عدم لذت از کارهایی که قبلا از آن لذت می‌برده است
اختلال در خواب (کم خوابی یا پرخوابی)
اختلال در اشتها و تغییر وزن زیاد (کم خوری یا پرخوری)
اختلال در توجه و تمرکز و حافظه
احساس بی قراری و دلهره
احساس خستگی و کمبود انرژی
کند شدن حرکات جسمی و ذهنی
احساس بی‌ارزشی، گناه و سرزنش خود
افکار منفی مانند مرگ و خودکشی

 

بر اساس تحقیقات انجام‌شده در حوزه روانشناسی، اگر فرد حداقل پنج مورد از این نشانه‌ها را داشته باشد، باید برای تشخیص افسردگی به پزشک مراجعه کند و طبق نظر پزشک، تحت درمان دارویی یا جلسات مشاوره و درمان افسردگی قرار بگیرد.

لازم به ذکر است که این بیماری فقط دارای نشانه‌های رفتاری نیست، بلکه به طور فیزیکی نیز می‌تواند فرد را دچار اختلال کند؛ از جمله این نشانه‌های فیزیکی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • آستانه تحمل درد کاهش می‌یابد.
  • کمردرد و سایر دردهای عضلانی به سراغ فرد می‌آید.
  • فرد دچار سردردِ افسردگی می‌شود.
  • مشکلات بینایی یا کاهش دید به وجود می‌آید.
  • فرد دچار معده درد و احساس ناراحتی در ناحیه شکم می‌شود.
  • مشکلات گوارشی و اختلال در دفع، فرد را آزار می‌دهد.

بسیاری از مردم بر این باورند که اختلال افسردگی فقط دارای نشانه‌های روانی است

به عبارت دیگر، این بیماری چهار بُعد دارد. وقتی شخصی افسرده می‌شود از چهار بُعد می‌توان به نشانه‌ها توجه کرد و علائم را بررسی و ارزیابی کرد:

نخست آن‌که نشانه‌های هیجانی بروز می‌کند؛ مثل غم، احساس ملال و درماندگی، ناامیدی، بی‎‌ارزشی، احساس حقارت، نگرانی های بی‌مورد، احساس گناه که همه این‌ها جنبه هیجانی افسردگی تلقی می‌شوند.

دومین نشانه، نشانه‌های شناختی این افراد است؛ مثلاً منفی گرایی نسبت به خود و اطرافیان و حتی آینده پیدا می‌کنند و از اعتماد به نفسشان کاسته می‌شود.

سومین جنبه ماجرا مربوط می‌شود به علائم انگیزشی فرد؛ به این معنا که انگیزه افراد تحت تأثیر این اختلال قرار می‌گیرد. بی‌ارادگی، کندی روانی ـ حرکتی، مشکل در تصمیم‌گیری از جمله علائم انگیزشی آن به شمار می‌آیند.

چهارمین نشانه، نشانه‌های جسمی این اختلال خُلقی است؛ مثل مشکلات قلبی و عروقی اختلالات خواب-بیداری، خوراک، میل جنسی، بی نظمی قاعدگی در زنان، خستگی مزمن، درد های روان تنی، ضعف در سیستم ایمنی و … .

نکته‌ای که در اینجا حائز اهمیت است این است که هنوز دانشمندان علوم رفتاری و عصب‌شناسی نتوانستند تصویر درستی از آنچه باعث پدید آمدن افسردگی می‌شود را دریابند.

آن‌ها بر این باورند یک رابطه پیچیده بین محیط پیرامون و ژنتیک وجود دارد، اما هنوز ابزاری قدرتمند طراحی نشده است که با دقت بررسی کند این تومور روانی کی و کجا بروز می‌کند و چون علائم آن عموما ناپیدا هستند، سخت می‌شود متوجه شد چه کسی با آنکه ظاهر فردی و اجتماعی خوب و موجهی دارد، در باطن دچار افسردگی شده است.

شاید شاهد مثال این موضوع، گزارش سازمان ملی سلامت روانی است که می‌گوید: تقریباً 10 سال طول می‌کشد تا فردی که دچار بیماری روانی شده است برای درمان به پزشک مراجعه کند؛ چراکه از داشتن این بیماری اطلاعی ندارد یا باور ندارد که چنین اختلالی در وی بروز کرده است.

 

شایع ترین دلایلی که ممکن است منجر به اختلال افسردگی شوند:

دقیقاً مشخص نیست که چه چیزی باعث به وجود آمدن این بیماری می‌شود، اما آنچه که مسجل است دلالت بر آن دارد که عوامل مختلفی می‌تواند در ابتلا فرد به افسردگی دخیل باشند، مانند:

  • سابقه خانوادگی: در صورت داشتن سابقه خانوادگیِ افسردگی یا سایر اختلالات خُلقی و اضطرابی، فرد در معرض خطر بیشتری در جهت ابتلا به آن قرار می‌گیرد.
  • تجربه ترومای اولیه: برخی رویدادها بر نحوه واکنش ذهن و بدن در برابر ترس و موقعیت‌های استرس‌زا تأثیر می‌گذارد. سوء رفترهای جنسی، از دست دادن عزیزان، سوانح وحشتناک، فقر و از این قبیل اتفاقات می تواند تأثیر مستقیم یا غیرمستقیمی بر سلامت روانی و خُلق و خوی فرد در آینده داشته باشد.
  • ساختار مغز: تحقیقات اخیر نشان داده است تغییر در عملکرد و تأثیر انتقال دهنده‌های عصبی و نحوه تعامل آن‌ها با مدارهای عصبی که در حفظ ثبات خُلق نقش دارند، ممکن است نقش مهمی در این بیماری و حتی درمان آن داشته باشند.

ژنتیک، تغییرات هورمونی، ساختار مغز، وضعیت بدنی و بسیاری از عوامل دیگر در ابتلا به Depression تاثیرگذارند

  • هورمون‌ها: تغییرات در تعادل هورمون‌ها ممکن است در ایجاد افسردگی دخیل باشند. تغییرات هورمونی می‌تواند در دوران بارداری و طی هفته‌ها یا ماههای پس از زایمان و در دوران یائسگی یا در بیماری‌های دیگر به وجود آیند.
  • شرایط جسمی: گاهی برخی بیماری های جسمی و مزمن مانند اضافه وزن، سرطان، سکته مغزی و برخی بیماری های سخت و حتی بی خوابی، می تواند فرد را در معرض بیماری های روانی مانند افسردگی قرار ‌دهد.
  • مواد مخدر: طبق اعلام سازمان بهداشت جهانی، 21 درصد از افرادی که سابقه سوء مصرف مواد مخدر یا الکل را داشته‌اند، به اختلالات خُلقی مانند افسردگی مبتلا شده‌اند.
  • سن و جنسیت: افسردگی در نوجوانان و جوانان اغلب بین سنین 20 تا 30 سالگی رخ می‌دهد، اما این بدان معنا نیست که در سنین دیگر این اختلال دیده نمی‌شود. افسردگی در زنان بیشتر از مردان تشخیص داده می‌شود، اما دلیل این آمار ممکن است به این علت باشد که زنان بیشتر به دنبال درمان هستند.

از دیگر عوامل تأثیرگذار در ابتلا به این بیماری روانی می توان به عزت نفس پایین، وابستگی شدید، سابقه شخصی بیماری روانی، استفاده از داروهای خاص و شرایط محیطی مثل وضعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی یک جامعه باشد. با این حال، در بسیاری از موارد ارائه دهندگان خدمات درمانی قادر به تعیین علت دقیق افسردگی نیستند.

آشنایی با انواع مختلف افسردگی

این بیماری بر اساس شدت، علائم و ماندگاری‌اش در افراد، به انواع مختلفی طبقه‌بندی شده است و روانشناس با ارزیابی‌ تخصصی و تست‌های روانشناختی، تعیین می‌کند بیمار به کدام نوع از انواع این بیماری مبتلا شده است. انواع اصلی این اختلال در ادامه آورده شده است:

  1. اختلال افسردگی ماژور، عمده یا اساسی (MDD)
  2. اختلال کج خلقی، افسرده خویی یا دیستایمیا (PDD)
  3. اختلال افسردگی پس از زایمان (PDD)
  4. اختلال عاطفی فصلی(SAD)
  5. افسردگی غیرمعمول یا آتیپیک (Atypical depression)
  6. افسردگی سایکوتیک (Psychotic Depression)
  7. اختلال دوقطبی (Bipolar Disorder)
  8. افسردگی موقعیتی (Situational Depression)
  9. افسردگی مالیخولیایی یا سودازَدگی(Melancholia or melancholy)
  10.  سندرم پیش از قاعدگی(PMS) یا تنش پیش از قاعدگی(PMT)

اگر مایلید در خصوص انواع افسردگی بیشتر آگاهی یابید، اطلاعاتی که در ادامه مشاهده می کنید کاملا برای شما مفید خواهد بود (لازم به ذکر است که تشخیص تنها توسط متخصص انجام می‌شود):

1. اختلال افسردگی ماژور، عمده یا اساسی (MDD)

افسردگی انواع مختلفی دارد که یکی از مهم‌ترین و شدیدترین آن، افسردگی ماژور یا عمده (Major Depressive Disorder) است که با نام افسردگی اساسی یا تک‌قطبی نیز شناخته می‌شود.

برای تشخیص افسردگی اساسی نیاز است حداقل دو هفته، پنج مورد از این علائم در فرد رصد شود. از علائم قابل توجه این نوع افسردگی می توان موارد زیر را برشمرد:

  • ناامیدی و پوچ گرایی
  • مشکل در اشتها و وزن
  • مشکلات خواب
  • سراسیمگی
  • کندی حرکتی و روانی
  • خستگی و فقدان انرژی
  • احساس گناه و بی‌ارزشی
  • عدم تمرکز
  • عدم توانایی در تصمیم گیری
  • افکار مرگ و خودکشی

اختلال افسردگی اساسی، اختلالی دوره‌ای است؛ بدین معنا که ممکن است فرد چند هفته یا چند ماه این علائم را تجربه کند و بعد یک دوره این علائم کم شود و دیگر برنگردد و شاید بعد از گذشت یک ماه، چند ماه و حتی چند سال دوباره عود کند و فرد دچار آن علائم شود.

افسردگی تک‌قطبی معمولاً از سنین پایین خودش را نشان می‌دهد. اغلب افراد در سنین نوجوانی یا جوانی اولین نشانه ها را تجربه می‌کنند.

افسردگی ماژور یا عمده یکی از شدیدترین نوع افسردگی است که فرد دوره ای با آن مواجه می شود و فرد را از زندگی کردن ساقط می کند.
افسردگی ماژور یا عمده یکی از شدیدترین انواع افسردگی است.

تشخیص افسردگی غالباً بر اساس جلسات مشاوره‌ای انجام می‌شود و  توسط گزارش‌های خودِ فرد و ارزیابی‌های روانشناختی صورت می‌گیرد. “هیچ تست آزمایشگاهی به منظور تشخیص فوری آن وجود ندارد”.

درباره درمان این اختلال می توان گفت رویکرد های درمانی متعددی مانند رفتاردرمانی شناختی، درمان بین فردی، فعال سازی رفتاری، طرحواره درمانی، رویکرد های تحلیلی مانند روانکاوی، گروه درمانی و همچنین دارو درمانی و بسیاری دیگر می‌توانند کمک موثری در بهبود بیماری داشته باشند.

 

2. اختلال کج خلقی، افسرده خویی یا  دیستایمیا (PDD)

اختلال افسرده خویی که افسردگی مداوم نیز گفته می شود (PDD) یا همان دیستایمیا (Dysthymia) جزو دسته افسردگی های مزمن طبقه‌بندی شده است که بر خلاف افسردگی اساسی، که یک افسردگی شدید و دوره‌ای است، افسرده‌خویی از نظر شدت علائم، ضعیف‌تر از MDD است و ملاک تشخیص آن این است که فرد از سنین پایین همیشه اکثرِ اوقاتِ روز احساس ناراحتی داشته است.

برای تشخیص این نوع از بیماری در بزرگسالان، حداقل به مدت دو سال علائمی که در ذیل آمده است، در فرد بایستی دیده شود و در سنین پایین‌تر باید این علائم یک سال رصد شود. علائمی که در ادامه می‌آید مواردی هستند که می‌توانند در تشخیص این بیماری یاری‌کننده باشند:

  • احساس بی کفایتی و گناه به طور مداوم
  • غم و ناامیدی طولانی‌مدت
  • تحریک‌پذیری و خشم همیشگی
  • انزجار از جامعه و از دست دادن علائق
  • عدم تحرک و فعالیت

این علائم به شدت علائم افسردگی اساسی نیست اما مزمن و همیشگی است.

 

بیماری دیستایمیا نوعی از افسردگی است که فرد به طور مداوم با آن درگیر است و وجه تمایزش با افسردگی ماژور در همین مسئله می باشد.

نکته مهم دیگری که شاید با آن بتوان راحت‌تر بین این دو نوع افسردگی تمایز قائل شد این است که فردی که دچار افسرده‌خویی است، مدام احساس بی‌انرژی بودن می‌کند و فرد به طور مداوم شکایت از خستگی می‌کند و می‌گوید هیچ وقت حوصله ورزش و تحرک را ندارد؛ این درحالی است که در افسردگی اساسی فرد به صورت دوره‌ای و گذرا دچار احساس خستگی و کم‌انرژی بودن می‌شود.

برای تشخیص این بیماری آزمایشات بالینی، معاینات بدنی و ارزیابی‌های روانشناختی می‌تواند به کمک روان درمانگر بیاید.

در گذشته بیماران دچار اختلال دیس تایمی را یا درمان نمی‌کردند یا تحت رواندرمانی دراز مدت مبتنی بر بینش قرار می‌دادند. اما امروزه از اطلاعات فعلی عینی ترین تایید درمان به نفع شناخت درمانی، رفتار درمانی و دارودرمانی به دست می‌آید. ترکیب دارو های ضد افسردگی با شناخت درمانی یا رفتار درمانی شاید موثرترین درمان برای این اختلال باشد.

 

3. افسردگی پس از زایمان

یکی دیگر از اختلالات شایع در زنان، افسردگی پس از زایمان (Postpartum Depression) است. این بیماری معمولا به فاصله کوتاهی پس از زایمان آغاز می‌شود؛ احساسات ناخوشایند و اندوهی که به حالت طبیعی باز نمی‌گردد و فرد را دچار مشکل می‌کند.

اغلب این تغییرات خُلقی بیشتر مربوط به اختلال هورمونی عمده‌ای است که پس از تولد نوزاد رخ می‌دهد.

بر اساس گزارش‌های مرکز کنترل بیماری و پیشگیری (CDC) حدود 20 درصد مادرانی که زایمان می‌کنند مبتلا به افسردگی پس از زایمان می‌شوند.

از جمله علائمی که برای این نوع بیماری بر می‌شمرند به شرح زیر است:

  • احساس غم و اندوه در اکثر مواقع
  • کاهش میل جنسی
  • تحریک پذیری و احساس ناراحتی غیرمنطقی
  • نگرانی و اضطراب غیرقابل کنترل
  • افکار منفی از جمله آسیب رساندن به کودک یا خود

افسردگی پس از زایمان معمولا با روش‌های مناسبی که توسط پزشک اتخاذ می‌شود به سرعت بهبود می‌یابد؛ اما اگر این نوع از اختلال درمان نشود، احتمال اینکه به نوع مزمن بدل شود امری قابل انتظار است.

تغییر سبک زندگی، از جمله داشتن خواب کافی، ورزش، تغذیه مناسب و حمایت اطرافیان مواردی هستند که می‌توانند در در کنار روان درمانی و استفاده از داروهای ضدافسردگی مثمر ثمر باشند.

 

4. اختلال عاطفی فصلی (SAD)

اختلال عاطفی فصلی (seasonal depression) نوع دیگری از افسردگی اسا که فرد در طول فصل‌های خاصی که بیشتر در پاییز یا زمستان است حالاتی از اندوه و پریشانی را در خود حس می‌کند که با آمدن فصل بهار و تابستان این حالات از بین می‌رود و فرد دوباره سرزنده و شاداب می‌شود.

حتی برخی این نوع از بیماری را «افسردگی زمستانی» نام نهاده‌اند و بر این باورند که اوج این اختلال در زمستان مشهودتر است.

از شایع‌ترین افسردگی‌های شناخته‌شده جهان افسردگی فصلی است که به صورت دوره‌ای فرد را درگیر می‌کند

البته گاه مشاهده شده است افرادی در فصل بهار یا اوایل تابستان نیز دچار این اختلال می‌شوند و در زمستان حالشان رو به بهبودی می‌رود. افرادی که دارای سن کمی هستند یا در نواحی دور از خط استوا زندگی می‌کنند و یا زمینه ارثی افسردگی در خانواده دارند، مستعد ابتلا به این بیماری هستند.

از جمله علائمی که برای این گونه از اختلال ذکر کرده اند در ادامه آمده است:

  • احساس کمبود انرژی و بی حالی و کسلی
  • احساس خواب آلودگی در اکثر مواقع روز
  • تمایل زیاد به غذا از جمله شیرینی و کربوهیدرات
  • اختلال خواب در شب
  • احساس غم

نکته جالبی که در اینجا بسیاری از محققین بر آن تاکید دارند این است که افرادی که دچار اختلال عاطفی فصلی تابستانی می‌شوند، برعکس دچار کاهش اشتها، بی‌خوابی، نگرانی، استرس و حتی رفتارهای خشونت‌آمیز می‌شوند.

از درمان‌هایی که برای این گونه از اختلال روی آن اتفاق نظر وجود دارد روان درمانی، مصرف داروهای ضدافسردگی، نوردرمانی و مصرف ویتامین D است.

 

5. افسردگی غیرمعمول یا افسردگی آتیپیک (Atypical depression)

افسردگی غیر معمول (همچنین افسردگی اساسی با ویژگی های غیر معمول نیز نامیده می شود) نوع خاصی از افسردگی است که در آن علائم با معیارهای سنتی متفاوت است. یکی از علائم خاص افسردگی غیر معمول، بهبود موقت خلق و خو (واکنش پذیری خُلقی) در پاسخ به رویدادهای مثبت واقعی یا بالقوه است.

افسردگی غیر معمول چقدر شایع است؟
افسردگی کاملاً شایع است و تقریباً 121 میلیون نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار می دهد. افسردگی آتیپیک علیرغم نامش در واقع کاملاً رایج است و 18 تا 36 درصد از افراد مبتلا به اختلال افسردگی را تحت تأثیر قرار می دهد.

افسردگی غیر معمول حداقل دو برابر بیشتر از مردان احتمال دارد زنان را تحت تأثیر قرار دهد. علاوه بر این، افسردگی غیر معمول از سنین پایین‌تر (نوجوانان و اوایل 20 سالگی) شروع می‌شود و بیشتر از افسردگی اساسی(که اغلب به یک بیماری مزمن تبدیل می‌شود) به طول می انجامد.

علائم افسردگی غیر معمول چیست؟
علاوه بر واکنش‌پذیری خلقی (که در بالا توضیح داده شد)، افراد مبتلا به افسردگی غیر معمول حداقل دو مورد از علائم زیر را دارند:

-افزایش اشتها و/یا افزایش وزن قابل توجه
-خواب آلودگی بیش از حد (پر خوابی)
-احساس سنگینی در بازوها یا پاها (که فلج سربی نیز نامیده می شود)
-واکنش شدید و افزایش حساسیت به انتقاد یا طرد شدن، که منجر به اختلالات اجتماعی و شغلی قابل توجه می شود.
این علائم با علائم افسردگی معمولی متفاوت است، که اغلب شامل از دست دادن اشتها و بی خوابی (مشکل در به خواب رفتن و/یا از خواب برخاستن) است. علاوه بر این، خلق و خوی افراد مبتلا به افسردگی معمولی معمولاً بهبود نمی یابد، حتی زمانی که اتفاقات خوبی می افتد.

چه چیزی باعث افسردگی غیر معمول می شود؟
پزشکان دقیقاً نمی دانند که چرا برخی افراد افسردگی یا افسردگی غیر معمول را تجربه می کنند. با این حال، نظریه ها عبارتند از:

-اختلال در عملکرد انتقال‌دهنده‌های عصبی (مواد شیمیایی که سیگنال‌های مغزی را به سایر قسمت‌های بدن -حمل می‌کنند) و/یا گیرنده‌های عصبی («دریافت‌کننده» سیگنال‌ها)
-ژنتیک (داشتن یکی از اعضای خانواده مبتلا به اختلالات خلقی از جمله اختلال دوقطبی و دیستیمیا [افسردگی طولانی مدت] نیز ممکن است در ایجاد افسردگی غیر معمول نقش داشته باشد.
-تروما
-استرس
همچنین تجربیات منفی دوران کودکی، سوء استفاده عاطفی، جسمی یا جنسی، بیماری قابل توجه،
غم و اندوه پس از فقدان و سابقه سوء مصرف مواد می توانند از عوامل خطر ابتلا به این نوع از افسردگی باشند.

افسردگی غیر معمول اغلب به خوبی به درمان پاسخ می دهد. درمان شما ممکن است بسته به شدت بیماری متفاوت باشد. درمان های افسردگی غیر معمول عبارتند از:

داروهای ضد افسردگی برای کمک به تنظیم شیمی مغز (شامل مهرکننده های بازجذب مجدد سروتونین و مونوآمیداکسیداز ها)
-تغییرات سبک زندگی مانند ورزش یا ترک الکل یا مصرف تفریحی مواد مخدر
-روان درمانی (صحبت کردن با یک متخصص سلامت روان) برای:
-آموختن راهبردهای مقابله با افکار منفی یا ناسالم
-بهبود روابط بین فردی
-بهبود آثار منفی و مخرب تروما

6. اختلال افسردگی سایکوتیک

افسردگی سایکوتیک یکی از انواع افسردگی اساسی است، به این صورت که وقتی افسردگی شدید با علائمی از سایکوز(روان پریشی) همراه می‌شود، بروز می‌کند.

سایکوز ها می‌توانند به شکل توهمات (دیدن تصاویر یا شنیدن صداهایی که وجود خارجی ندارند)، هذیان ها (مانند احساس شدید بیهودگی، شکست یا انجام گناه) یا قطع رابطه با واقعیت به هر شیوهٔ دیگری باشد.

افسردگی سایکوتیک یکی از گونه‌های افسردگی است که بیشتر در نوجوانان و جوانان دیده می‌شود

افراد مبتلا به افسردگی سایکوتیک ممکن است بدون هیچ دلیل مشخصی عصبانی شوند. یا ممکن است زمان زیادی را به تنهایی یا در رختخواب بگذرانند، در طول روز بخوابند و شب ها بیدار بمانند. فرد مبتلا به افسردگی سایکوتیک ممکن است با عدم حمام کردن یا تعویض لباس از ظاهر خود غافل شود. یا ممکن است صحبت کردن با آن شخص سخت باشد. آنها به سختی صحبت می کنند یا چیزهایی می گویند که بی معنی است.

افراد مبتلا به سایر بیماری های روانی مانند اسکیزوفرنی نیز روان پریشی را تجربه می کنند. اما افراد مبتلا به افسردگی سایکوتیک معمولاً هذیان ها یا توهماتی دارند که با مضامین مربوط به افسردگی (مانند بی ارزشی یا شکست) سازگار است، در حالی که علائم روان پریشی در اسکیزوفرنی اغلب عجیب یا غیرقابل قبول هستند و هیچ ارتباط آشکاری با حالت خلقی ندارند (مثلاً اینکه غریبه ها بدون دلیلی جز آزار و اذیت آنها را دنبال می کنند). افراد مبتلا به افسردگی سایکوتیک نیز ممکن است از این افکار، تحقیر شده یا شرمسار شوند و سعی کنند آنها را پنهان کنند. این موارد تشخیص این نوع افسردگی را بسیار دشوار می کند.

تشخیص سایکوز مسئله مهمی در درمان این اختلال است و بالطبع درمان افسردگی سایکوتیک با غیرسایکوتیک متفاوت است. درمان این اختلال نیز بسیار ضروری است؛ چراکه اگر درمان صورت نگیرد ابتلا به اختلال دوقطبی افزایش می‌یابد و خطر بروز شیدایی و حتی خودشکی در چنین بیمارانی دور از ذهن نیست.

بدین ترتیب درمان با داروهای ضدافسردگی و ضدروان پریشی و نورولپتیک و جلسات روان درمانی برای چنین بیمارانی از اهمیت بالایی برخوردار است.

7. سندرم پیش از قاعدگی(PMS) یا تنش پیش از قاعدگی(PMT)

سندرم پیش از قاعدگی  (Premenstrual Syndrome) مشکلی است که بر سلامت جسمی و روانی زنان در روزهای خاصی از چرخه قاعدگی تأثیر منفی می‌گذارد، که معمولا بین پنج تا یازده روز قبل از پریودی شروع و غالباً با آغاز آن به اتمام می‌رسد.

محققان هنوز دلیل اصلی این اتفاق را نمی دانند؛ اما تغییر در سطح هورمون‌های استروژن، پروژسترون و همچنین سروتونین را از علل اصلی این اختلال دانسته‌اند و بر این باورند تغییرات این هورمون‌ها تأثیراتی در کیفیت خُلق و خوی افراد دارد. از علائم شایع سندرم پیش از قاعدگی  می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • نفخ شکم
  • شکم درد
  • درد در ناحیه پستان
  • یبوست
  • اسهال
  • سردرد
  • تحریک پذیری
  • طغیان‌های احساسی

تقریباً 90 درصد از زنان تجربه ملال پیش از قاعدگی را داشته اند و جالب تر آنکه از هر 20 زن یک زن، زندگی‌اش به طور جدی تحت شعاع این اختلال قرار می‌گیرد. با تشخیص بالینی صحیح افسردگی پیش از قاعدگی، نیاز به درمان (دارویی یا غیردارویی) لازم و ضروری می‌شود. سبک زندگی سالم، از جمله تغذیه مناسب و ورزش نیز می‌توانند برای درمان PMS راهگشا باشند.

در صورت تمایل به داشتن اطلاعات بیشتر در مورد این مساله به مقاله سندرم پیش از قاعدگی در همین سایت مراجعه نمایید.

 

8. اختلال دوقطبی (Bipolar disorder)

اختلال دوقطبی، که قبلاً بیماری شیدایی- افسردگی(Manic-Depressive) یا افسردگی شیدایی(Manic Depression) نامیده می شد یک اختلال روانی است که باعث تغییرات غیرعادی در خلق و خو، انرژی، سطح فعالیت، تمرکز و توانایی انجام کارهای روزمره می شود.

طبیعتاً خُلق و خوی افراد در زمان‌های مختلف بسته به شرایط زندگی متغیر است؛ اما اگر فرد دچار اختلال دوقطبی شود، همان طور که از نام آن پیداست دوره‌های خُلقی بسیار متفاوت و شدیدی را در زندگی خود تجربه می‌کند.

سه نوع اختلال دوقطبی وجود دارد. هر سه نوع شامل تغییرات واضحی در سطح خلق و خو، انرژی و فعالیت هستند. این حالت‌ها از دوره‌های رفتار بسیار سرخوشانه، هیجان‌انگیز، تحریک‌پذیر یا پرانرژی (معروف به دوره‌های شیدایی) تا دوره‌هایی از، غمگینی، بی‌تفاوتی و ناامیدی (معروف به دوره‌های افسردگی) متغیر است. همچنین گاهی دوره های شیدایی با شدت کمتر نیز وجود دارند که به عنوان دوره های هیپومانیک (نیمه سرخوشی) شناخته می شوند.

اختلال دوقطبی نوع I – با دوره های شیدایی که حداقل 7 روز طول می کشد، یا با علائم شیدایی که آنقدر شدید هستند که فرد نیاز به مراقبت فوری بیمارستانی دارد، تعریف می شود. معمولاً دوره های افسردگی نیز رخ می دهد که معمولاً حداقل 2 هفته طول می کشد. اپیزودهای افسردگی با ویژگی های مختلط (داشتن علائم افسردگی و علائم شیدایی همزمان) نیز ممکن است.
اختلال دوقطبی نوع II – با الگویی از دوره‌های افسردگی و دوره‌های هیپومانیک تعریف می‌شود، اما نه دوره‌های شیدایی کامل که نمونه‌ای از اختلال دوقطبی یک است.
اختلال سیکلوتایمیک (که سیکلوتایمیا نیز نامیده می شود) – با دوره هایی از علائم هیپومانیک و همچنین دوره هایی از علائم افسردگی که حداقل 2 سال طول می کشد (یک سال در کودکان و نوجوانان) تعریف می شود. با این حال، علائم الزامات تشخیصی برای یک دوره هیپومانیک و یک دوره افسردگی را برآورده نمی کند.

در دوره شیدایی اختلال دوقطبی، فرد دچار نشاط‌زدگی افراطی و در دوره افسردگی این اختلال، از بی حالی و اندوه شدید شکایت می‌کند.

اختلال دوقطبی معمولاً در اواخر نوجوانی (نوجوانان) یا اوایل بزرگسالی تشخیص داده می شود. گاهی اوقات علائم دوقطبی در کودکان نیز ظاهر می شود. اختلال دوقطبی همچنین می تواند برای اولین بار در دوران بارداری یک زن یا پس از زایمان ظاهر شود. اگرچه علائم ممکن است در طول زمان متفاوت باشد، اختلال دوقطبی معمولاً نیاز به درمان مادام العمر دارد. پیروی از یک برنامه درمانی تجویز شده می تواند به افراد در مدیریت علائم و بهبود کیفیت زندگی کمک کند.

علائم در دوره شیدایی:

  • احساس خوشحالی و هیجان حتی در زمان ناخوشی
  • تغییر موضع سریع
  • تحریک پذیری سریع
  • تصوری فراتر از واقعیت درباره خود
  • تصمیم‌های ناگهانی
  • ولخرجی و روابط جنسی بی پروا

نشانه‌های دوره افسردگی در اختلال دوقطبی:

  • احساس ناامیدی
  • لذت نبردن از کسی یا چیزی
  • احساس خستگی و بی انرژی بودن
  • اختلال خواب
  • اختلال در تغذیه
  • عدم تمرکز و اختلال در حافظه

درمان می تواند به بسیاری از افراد، از جمله افرادی که شدیدترین اشکال اختلال دوقطبی را دارند، کمک کند. یک برنامه درمانی مؤثر معمولاً شامل ترکیبی از دارو درمانی و روان درمانی است که «گفتار درمانی» نیز نامیده می شود. اختلال دوقطبی یک بیماری مادام العمر است. اپیزودهای شیدایی و افسردگی معمولاً با گذشت زمان بازمی‌گردند. بین دوره‌ها، بسیاری از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی بدون تغییرات خلقی هستند، اما برخی از افراد ممکن است علائم طولانی مدت داشته باشند. درمان طولانی مدت و مداوم می تواند به افراد در مدیریت این علائم کمک کند.

 

9. افسردگی موقعیتی (Situational Depression)

این اختلال گونه‌ای دیگر از افسرگی است که فرد به طور کوتاه‌مدت و موقت دچار آن می‌شود. این اختلال معمولاً به دلیل اتفاقات ناخوشایند و شوک‌دهنده‌ای مثل مرگ، ورشکستگی، جدایی و… رخ می‌دهد و به مرور زمان نیز از بین می‌رود.

صحبت درباره آن موجب تسهیل در فرآیند بهبودی آن می‌شود؛ اما اگر فرد قادر به کنار آمدن با موقعیت تازه نشود، بهبودی حاصل نمی‌شود و احتمال آن‌که این بیماری جدی‌تر شود و به افسردگی اساسی بدل شود، بسیار زیاد است. نشانه‌های اختلال موقعیتی به شرح زیر است:

  • گریه‌های مکرر
  • یأس و درماندگی
  • اضطراب و نگرانی
  • از دست دادن تمرکز
  • افکار خودکشی
  • مشکلات خواب
  • کناره گیری از فعالیت‌های روزمره

اتفاق‌های ناگوار و شوک‌دهنده‌ای مثل مرگ، شکست مالی، طلاق می‌تواند منشا افسردگی موقعیتی شود.

نکته حائز اهمیت این‌که درمان این نوع اختلال به دلیل اینکه منشاء مشخصی دارد، می‌تواند سریعتر صورت بگیرد.

اگر افسردگی موقعیتی پیش‌آمده از نوع خفیف باشد، نیاز به دارودرمانی نیست و فرد با چندین جلسه مشاوره(بسته به رویکرد)، در مسیر بهبودی قرار می‌گیرد؛ اما اگر این اختلال از نوع حاد یا مداوم باشد نیاز به دارودرمانی، از جمله استفاده از داروهای ضدافسردگی و ضداضطرابی در روند درمان ضروری خواهد شد.

یوگا، مدیتیشن (یه طور کلی فعالیت های مربوط به ذهن_بدن) و رژیم غذایی سالم می‌تواند کمک موثری به افراد کند.

 

10. افسردگی ملانکولیک یا مالیخولیایی

این بیماری نوعی اختلال خُلقی است که فرد احساس عمیق و شدید یأس و ناامیدی را در خود حس می‌کند و همین امر زندگی او را دچار چالش می‌کند. این بیماران با مشقت روز را به شب می‌رسانند و دیگر هیچ‌کس و هیچ کاری آن‌ها را خوشحال نمی‌کند.

افسردگی مالیخولیایی شکلی از اختلال افسردگی اساسی (MDD) است که با ویژگی های مالیخولیایی خود را نشان می دهد. اگرچه افسردگی مالیخولیایی به عنوان یک اختلال متمایز دیده می شد، انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) دیگر آن را به عنوان یک بیماری روانی جداگانه نمی شناسد. در عوض، مالیخولیا در حال حاضر به عنوان یک مشخص کننده برای MDD – یعنی یک نوع فرعی از اختلال افسردگی اساسی – دیده می شود.

اکثر روانشناسان معتقدند منشاء اصلی افسردگی مالیخولیایی کاهش انتقال دهنده‌های عصبی می‌تواند باشد. عوامل فیزیولوژیک و اجتماعی نیز در ابتلا به این اختلال همانند دیگر اختلالات افسردگی تأثیرگذار است.

لازم به ذکر است این اختلال به طور متناوب علائم افسردگی عمده را دارند و در زیرمجموعه آن جای می‌گیرند. از نشانه‌های دیگر آن می‌توان به معیارهای زیر اشاره کرد:

  • بی لذتی شدید در بیشتر فعالیت‌ها
  • عدم واکنش به اخبار و رویدادهای مثبت
  • بدگمانی و منفی بافی در تفسیر امور
  • اختلال در خواب و خوراک (کاهش وزن قابل توجه)
  • افسردگی صبح گاهی بسیار شدید
  • احساس مداوم احساس گناه بیش از حد یا نامناسب

 

در درمان افراد مالیخولیایی، معمولاً گزینه‌های دارودرمانی و روان‌درمانی پیش روی درمان‌گران است. در بحث استفاده از دارو برای این افراد معمولاً از فلوکستین، سیتالوپرام و پاروکستین استفاده می‌شود.

در بحث مشاوره روانشناسی نیز کمک به سازگاری بیشتر با موقعیت تنش‌زا، بهبود مهارت‌های ارتباطی، مهارت حل مسئله، افزایش اعتماد به نقس و رضایت از زندگی مواردی هستند که روان درمان گر می‌تواند از آن‌ها بهره‌مند شود.

 

تشخیص کلینیکی افسردگی به چه شکل انجام می‌شود؟

مصاحبه بالینی با بیمار یکی از متداول ترین ابزارها برای ارزیابی و تشخیص اختلال افسردگی به حساب می آید. روان درمانگر علائم را بررسی می کند و  تست‌های روانشناختی مربوطه را بر اساس استانداردهای موجود انجام می‌دهد تا تشخیص بهتری برای مشکل فرد مراجعه کننده داشته باشد.

در حالی که معاینه فیزیکی، وضعیت سلامت جسمی بیمار را نشان می‌دهد، مصاحبه بالینی با بیمار، می‌تواند به رواندرمانگر در مورد سایر مواردی که به تشخیص افسردگی مربوط می‌شود، اطلاعات مفیدی بدهد.

معاینه فیزیکی و تست‌های آزمایشگاهی می‌تواند به کمک پزشک برای ارزیابی بهتر بیمار  بیاید، برای مثال با بررسی سطوح هورمونی یا تست تیروئید پزشک می‌تواند دریابد که منشاء اختلالات خُلقیِ فرد ناشی از بیماری‌های جسمانی است یا خیر ! و داروهای مناسب درمان این بیماری ها را تجویز کند.

 

7 روش درمان اختلال افسردگی:

آنچه پر واضح است روان درمانگران با ارزیابی افراد از طریق تست‌های بالینی و غیربالینی، درمان‌های درخور پیشنهاد می‌دهند؛ درمانی که پزشک تجویز می‌کند به نوع علائم و شدت آن بستگی دارد.

ممکن است به یک یا چند مورد از موارد زیر نیاز داشته باشید:

1- دارودرمانی

داروهای ضد افسردگی برای اکثر افراد مبتلا به این بیماری موثر است. انواع زیادی از این داروها وجود دارد که ممکن است طبق تجویز پزشک لازم باشد چندین نوع آن جهت امتحان مصرف شود تا بهترین مورد برای فرد انتخاب شود؛ حتی فرد احتمال دارد به ترکیب دو مورد نیاز داشته باشد.

لازم به ذکر است دارو فقط توسط روانپزشک قابل تجویز است و از مصرف سرخود دارو اکیدا خودداری شود.

2- روان‌درمانی

جلسات مشاوره ای و درمانی نظام مند با یک درمانگر حاذق در مورد این بیماری و سایر مسائل مربوط به آن می‌تواند به فرد در یادگیری مهارت های مقابله با هیجانات منفی و در آخر افزایش کیفیت زندگی کمک شایانی کند. رویکرد های متنوعی از جمله رفتاردرمانی شناختی (CBT)، درمان بین فردی(IP)، فعال سازی رفتاری(BA)، طرحواره درمانی(ST)، رویکرد های تحلیلی مانند روانکاوی(Psychoanalysis) و برخی دیگر، با توجه به نوع بیماری می توانند تسهیل‌کننده مسیر درمان باشند. همچنین ممکن است فرد بنابر تشخیص روان درمانگر نیاز باشد از خانواده‌درمانی یا گروه‌درمانی کمک بگیرد.

3- درمان بیمارستانی (بستری)

اگر اختلال فرد به حدی شدید باشد که در مراقبت از خود با مشکل مواجه باشد یا این احتمال وجود دارد که به خود یا دیگران آسیب برساند، ممکن است به نظارت روانپزشکی در بیمارستان نیاز باشد.

4- رویکرد درمان با الکتروشوک (ECT)

درمان الکتروشوک (Electroconvulsive therapy) که از طریق تحریک مغزی، جریانهای الکتریکی را از مغز بیمار عبور می‌دهد و به انتقال دهنده‌های عصبی کمک می کند تا بهتر کار کنند.

غالباً از این درمان استفاده نمی‎شود؛ مگر اینکه دارو درمانی تأثیر مثبتی بر بیمار نگذارند یا دلیل پزشکی برای استفاده از دارو وجود نداشته باشد. حتی این گزینه برای افرادی که تحمل دارویی پایینی دارند می‌تواند مفید باشد.

5- رویکرد درمانی تحریک مغناطیسی فراجمجمه‌ای (TMS)

تحریک مغناطیسی فراجمجمه‌ای (Transcranial Magnetic Stimulation) در بیمارانی دچار این اختلال که به دارودرمانی یا روان‌درمانی واکنش مثبتی نداده‌اند یا قادر به تحمل دارو نبوده‌اند، می‌تواند به عنوان درمان جایگزین استفاده شود. در این درمان، هدف تحریک مغناطیسی مغز می باشد که کارکرد الکتریکی مغز تحت تأثیر میدان‌ مغناطیسی قرار می‌ گیرد.

متخصصین حوزه روانشناسی و روانپزشکی با ارزیابی بیمار از طریق جلسات مشاوره، درمان‌های مناسب هر فرد را پیشنهاد می‌دهند

6- نور درمانی

قرار گرفتن در معرض نور سفید می‌تواند به تنظیم خُلق و خو و بهبود علائم این بیماری کمک کند. نور درمانی معمولاً در اختلال عاطفی فصلی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

7- تغییر سبک زندگی

تغییر سبک زندگی گاهی تمام آن چیزی است که یک فرد افسرده به آن نیاز دارد؛ این نوع درمان هرچند ساده اما می تواند بسیار تأثیرگذار باشد. در ادامه به مرور برخی از این موارد می‌پردازیم:

ورزش

یکی از قدم های اولیه سبک زندگی سالم، ورزش و فعالیت مداوم است. تحرک موجب افزایش ترشح سروتین، اندروفین و باعث رشد اتصالات مغزی می‌شود، همان کاری که روان درمان گران با داروهای ضدافسردگی سعی در تقویت آن دارند.

معاشرت با خانواده و اجتماع

داشتن ارتباط قوی و منسجم با دوستان، خانواده و اجتماع می‌تواند از انزوا فرد بیمار بکاهد؛ انزوایی که نقش مهمی در اختلال افسردگی دارد. در جمع بودن و معاشرت کردن با دیگران، کلاس رفتن و باشگاه رفتن و از این دست فعالیت‌ها که فرد را از عزلت‌نشینی دور می‌کند از راه‌های مناسب کنترل این بیماری است.

تغذیه سالم

یکی دیگر از مسیرهای سبک زندگی کارآمد، تغذیه سالم است. تغذیه مناسب هم در سلامت جسم و هم در سلامت روان افراد سهیم است.  وعده‌های متعادل و مغذی و در زمان های مشخص در حفظ انرژی و پایداری روانی فرد بیمار تاثیر چشم گیری دارد.

مکمل های دارویی

اسیدهای چرب امگا 3 برای رشد عصبی و سلامت مغز مهم هستند. ویتامین‌ها نیز برای بسیاری از عملکردهای بدن می‌توانند نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشند. همچنین تحقیقات نشان می‌دهد ویتامین B-12 و B-6 برای سلامت مغز حیاتی هستند و ویتامین D از جمله ویتامین هایی است که برای سلامت مغز ، قلب و استخوان‌ها مهم است و کمبود آن می تواند فرد را دچار افسردگی کند.

خواب کافی

از دیگر موارد مهم در سبک زندگی سالم، خواب باکیفیت است. زمانی که خواب به اندازه کافی نباشد، شدت نوسانات خُلق و خوی افراد نیز بیشتر می شود. اضطراب، استرس، زودرنجی، بی انرژی بودن از جمله نشانه های بارز کم خوابی محسوب می شود.

پیامدهای عدم درمان افسردگی چیست؟

این بیماری اختلالی خُلقی است که منجر به احساس غم و اندوه و بی‌لذتی در بیمار می شود؛ اختلالی که بر احساس، تفکر و رفتار تأثیر منفی می‌گذارد و می‌تواند منجر به انواع مشکلات عاطفی و جسمی شود. ممکن است در انجام فعالیت‌های عادی روزانه دچار مشکل شوید و گاهی اوقات احساس کنید زندگی ارزش زیستن ندارد.

متاسفانه برخی نسبت به درمان به موقع این بیماری بی‌توجه‌اند، این در حالی است که حاد شدن این اختلال پیامدهای ناخوشایندی در پی خواهد داشت که اعتیاد، از دست دادن جایگاه اجتماعی، کاهش عزت نفس و بسیاری عوارض منفی دیگر در زندگی و حتی خودکشی از جمله عوارض عدم درمان این بیماری روانی هستند.

دوستان، آشنایان، خانواده و اجتماع نقش بسزایی در بهبود شرایط بیمار دارند؛ از این رو بایستی آگاه باشیم که در هنگام بروز این اختلال، بیمار را به حال خود رها نکنیم.

این بیماری یک اختلال روانی است که منجر به احساس غم و ناراحتی در بیمار می شود. اختلالی که بر احساسات، افکار و رفتار تأثیر می گذارد و می تواند منجر به انواع مشکلات روحی و جسمی شود.

ممکن است فرد برای انجام فعالیت‌های عادی روزانه با مشکلاتی رو به رو شود و  احساس کند که زندگی دیگر ارزش زندگی کردن ندارد. متأسفانه برخی از افراد به درمان افسردگی توجهی نمی کنند، در حالی که تشدید این اختلال پیامدهای جبران ناپذیری را به همراه خواهد داشت که اعتیاد، طلاق، کاهش اعتماد به نفس و حتی خودکشی مهم ترین موارد آن هستند.

خانواده و اجتماع نقش مهمی در بهبود وضعیت بیمار دارند. بنابراین باید مراقب بود در هنگام بروز این اختلال، بیمار را تنها نگذارید.

چه زمان مراجعه به پزشک داشته باشیم؟

اگر هر یک از نشانه‌های ذکرشده را در خود یا اطرافیان مشاهده کردید، در اسرع وقت به مرکز مشاوره مناسبی مراجعه کنید. و اگر فکر می کنید ممکن است به خودتان یا اطرافیانتان صدمه بزنید یا اقدام به خودکشی کنید، حتما با اورژانس اجتماعی به شماره 123 تماس بگیرید و درخواست کمک کنید، یا با یک دوست یا دوست نزدیک تماس بگیرید. ما در کلینک روانشناسی تراپیا نیز یاری کننده شما در این امر هستیم.

سخن پایانی

اختلال افسردگی از جمله بیماری‌های روانی محسوب می‌شود که دارای انواع مختلفی است و هر کدام نیز درمان مخصوص خود را می‌طلبد.

در صورت عدم درمان بیماری افسردگی می‌تواند تأثیر جدی و منفی بر تمام جنبه‌های زندگی بیمار افسرده بگذارد و به همین دلیل ضروری است برای درمان راهی جست. روانشناسان در جلسات مشاوره ای و درمانی که با بیمار برگزار می‌کنند با تشخیص نوع اختلال و ریشه یابی آن و در نهایت اتخاد روند درمانی مناسب می‌توانند گامی در بهبود شرایط فرد بردارند.

سوالات متداول در مورد افسردگی و درمان آن🙋:

علت یا علل اصلی افسردگی چیست؟

  • سابقه خانوادگی: اگرچه ژن خاصی یافت نشده که نشان دهد افسردگی از آن نشئت گرفته است، اما تحقیقات نشان داده است اگر اعضای خانواده فرد دارای افسردگی بوده باشند، احتمال اینکه افسردگی در آن فرد نیز نمود کند، بسیار است.
  • فرد دارای بیماری روانی یا جسمی زمینه ای بوده باشد
  • فرد از دارو، مواد مخدر و یا الکل مصرف کرده باشد
  • صفات شخصیتی فرد نیز می تواند در ابتلای وی به افسردگی تاثیرگذار باشند

انواع مهم افسردگی چیست؟

  • افسردگی اساسی یا ماژور
  • اختلال افسردگی مداوم یا دیستایمیا
  • اختلال دوقطبی
  • اختلاف عاطفی فصلی
  • افسردگی پس از زایمان
  • افسردگی موقعیتی
  • سندرم پیش از قاعدگی / تنش قبل از قاعدگی

علائم و نشانه های افسردگی چیست؟

افسردگی یک بیماری خُلقی  است که بر زندگی فرد تاثیرگذار است؛ به طوری که در صورتی که شدت یابد می تواند زندگی فرد را مختل کند. احساس طولانی مدت و شدید اندوه، ناامیدی و از دست دادن علاقه به فعالیت ها نمونه هایی از علائم آن است. همچنین علائمی همچون درد، تغییرات اشتها و مشکلات خواب نیز از علائم فیزیکی آن محسوب می شوند.

چگونه متوجه شوم کدام نوع از افسردگی را گرفته ام؟

در اختلال افسردگی اگر فرد چند هفته یا چند ماه علائم افسردگی را تجربه می کند و بعد یک دوره این علائم کم شوند و دیگر برنگردد و شاید بعد از گذشت یک ماه، چند ماه و حتی چند سال دوباره عود کند و فرد دچار آن علائم شود می توان گفت فرد دچار افسردگی اساسی است در صورتی در افسردگی مداوم بیماری در بزرگسالان، حداقل به مدت دو سال مدوام خود را نشان می دهد. بیشتر بخوانید.

درمان افسردگی چگونه انجام می شود؟

درمانگران با ارزیابی روانشناختی افراد از طریق مصاحبه بالینی و تست های گوناگون، درمان‌های مناسب را پیشنهاد می‌دهند؛ درمان هایی همچون: دارودرمانی، روان درمانی، درمان بیمارستانی، درمان با الکتروشوک (ECT)، تحریک مغناطیسی فراجمجمه‌ای (TMS) و نور درمانی. البته بسیاری از محققین بر این باورند تغییر سبک زندگی از محرک های اصلی در درمان افسردگی به حساب می آید که راه را بر دیگر درمان های پزشکی هموار می کند.